گاهی اوقات تصمیم به طلاق یک تصمیم عملی است که غرق در منطق و تفکر منطقی است. در حالی که سایر اوقات طلاق یک چیز آشفته ، پیچیده و کاملاً احساسی است. شاید طلاق را بدانید که قبلاً آن را تجربه کرده اید یا در حال حاضر در حال زندگی آن هستید یا شاید تنها دانش شما در مورد طلاق از تلویزیون و فیلم های بد شبانه ناشی می شود.
این که آیا علائم طلاق را به طور واضح می بینید یا هرازگاهی وجود آن را احساس می کنید، پایان ازدواج می تواند آزاردهنده باشد. مانند آن فیلم های ناراحت کننده، ما فقط آرزو می کنیم که بتوانیم تمام قسمت های بد و خسته کننده روند طلاق را از بین ببریم و همه را دوباره با هم ویرایش کنیم تا شما را به پایان برساند. متأسفانه، ما بیش از شما از آن قدرت ها برخوردار نیستیم. اما آنچه ما می توانیم انجام دهیم این است که شما را با کمی دیدگاه تقویت کرده و به شما کمک کند کمتر احساس تنهایی کنید. اگر در جایی در حصار هستید که در حال فکر طلاق هستید، ممکن است مفید باشد که بدانید شما اولین کسی نیستید که در حال حاضر احساسی دارید.
ما می دانیم که برخی از شما ممکن است فکر کنید که همه طلاق ها احساسی هستند و شما در این مورد حق دارید. اما در حالی که همه (یا قطعاً اکثر) طلاق ها احساسات ما را تحت تأثیر قرار می دهند، همه تصمیم نمی گیرند که به دلایل احساسی طلاق بگیرند. برخی از دلایل رایج طلاق به مسائل مالی، فاصله یا مذهب برمی گردد. این ها دغدغه های عملی و فرهنگی است و کاملا در زندگی ملموس هستند. گاهی اوقات این نگرانی های عملی هنگامی که در کنار دیگران هستید، با سوالات متعدد، قضاوت یا حتی همدردی، پایان ازدواج را کمی “راحت تر” می کند. اما با طلاق عاطفی، همه چیز مرموزتر و بی شکل تر به نظر می رسد. ممکن است به دوستان و خانواده خود بگویید که افراد متفاوتی شده اید، اما آنها به شما نگاه می کنند و همه آنها بیشتر شبیه به هم هستند. شما می خواهید توضیح دهید که چگونه بحث و دعواهای پشت درهای بسته متفاوت از آنچه در خارج به نظر می رسد در زندگی شما وجود دارد. اما انجام این کارها بسیار شبیه به بازکردن اتاق هایی در درون شماست که مدتهاست برای دیگران بسته اید.
در این مقاله می خواهیم با شما درباره طلاق عاطفی و دلایل آن صحبت کنیم تا درباره این موضوع که امروزه بسیار در جامعه رایج است، بیشتر بدانید.
به طور کلی طلاق عاطفی به معنای زندگی کردن زیر یک سقف مانند دو دوست ساده است. شما دیگر نه احساسی به هم دارید و نه نقطه مشترکی برایتان به جا مانده است.
1. در طلاق عاطفی ، شما افراد متفاوتی شده اید
تفاوت به مرور زمان اتفاق می افتد. شما گاهی با هم رشد می کنید و گاهی جدا از هم به ترقی می پردازید. یک روز شما هر دو طرفدار شعر بودید و هر چقدر هم احمقانه به نظر برسد، همه برنامه های مورد علاقه خود را با هم تماشا می کردید؛ اما یک روز شریک زندگی شما بیشتر به بازی های ویدئویی یا فوتبال فانتزی پرداخت و اکنون به ندرت وقت با کیفیتی را با شما می گذراند. علایق هردو شما تغییر کرده و دیگر نه حرف زیادی برای گفتگو دارید و نه علاقه زیادی به یک کاری که مشترک انجام دهید. سخت است که در مورد کسی که اکنون همان فردی نیست که شما با آن ازدواج کرده اید، احساس مشابهی داشته باشید. به مرور ممکن است روزی از خواب بیدار شوید و از خود بپرسید که این غریبه کیست و چگونه می توانم یاد بگیرم که او را دوست داشته باشم؟
2. خیانت یکی از طرفین ، یکی از دلایلی است که منجر به طلاق عاطفی می شود
خیانت در حوزه فیزیکی اتفاق می افتد و می تواند به مجموعه ای از مشکلات عمل گرایانه (مثلاً فاصله یا ناسازگاری جنسی) مرتبط باشد، اما این امر در حوزه مشکلات و در نهایت طلاق عاطفی قرار می گیرد.
زیرا می تواند احساس شما را نسبت به شریک زندگی شما به طور اساسی تغییر دهد. حتی اگر مایل باشید فرصتی دیگر به او بدهید و از پس آن برآیید، آسیب روحی وارد می شود. مسائل مربوط به اعتماد (یکی دیگر از دلایل عملی طلاق با پیوندهای قوی با احساسات) در حال حاضر مشخص است و ممکن است دیگر هرگز نتوانید به شریک خود اعتماد کنید.
3. عدم صمیمیت باعث طلاق های عاطفی می شود
یکی دیگر از نشانه های و دلیل های طلاق عاطفی این است که شریک زندگی شما دیگر هرگز در مورد روز خود با شما صحبت نمی کند و معمولاً هنگام ارتباط با شما در مورد پرسیدن اینکه آیا برای شام پیتزا می خواهید، غرغر می کند یا خود را کاملا بی اهمیت نشان می دهد. آنها دیگر نمی خواهند شما را نوازش کنند. به نظر می رسد که امیدها، آرزوها و خواسته هایی که شما زمانی با هم در آن مشترک بودید دیگر موضوعی برای گفتگو نیستند.
اگرچه این می تواند به رابطه جنسی شما نشت کند، اما همیشه اینطور نیست که این عدم صمیمیت را بیشتر گیج کننده می کند. اگر احساس می کنید شریک زندگی شما کنار رفته است و هیچ اقدامی که انجام داده اید نمی تواند او را به صمیمیتی که قبلاً در آن زندگی می کردید بازگرداند، کارهای بیشتری نمی توانید برای نجات ازدواج خود انجام دهید و شما دچار طلاق عاطفی شدید.
4. کینه گرفتن از شریک احساسی منجر به طلاق عاطفی می شود
در حالی که شما هنوز در تلاش برای پرداخت داروهای دخترتان هستید، شریک شما یک ماشین جدید خریداری کرده است. شما در محل کار ارتقا یافته اید و به طور قابل توجهی بیشتر از شریک زندگی خود که به نظر می رسد از این موضوع ناراحت است، پیشرفت می کنید. به نظر می رسد شریک زندگی شما فکر می کند که تمام مهارت های شما برای شما طبیعی است و نظرات زیرکانه می دهد.
کینه یک چیز واقعی است که می تواند روابط را خراب کند و هنگامی که یک یا هر دو شریک در حال ثبت یک رابطه هستند، کینه ایجاد می شود و رهایی از آن دشوار می شود. ناراحت بودن از شریک خود یا ناراحت شدن شریک خود از شما (یا ترکیبی از این دو) به هیچ وجه راهی برای ازدواج و ایجاد مشارکت محبت آمیز نیست و احتمالا در نهایت منجر به طلاق عاطفی می شود.
5. مشاجرات دائمی ، احساسات زوجین را از بین می برد
بازگشت به خانه ای آرام و ساکت با یک شریک دلسوز برای حمایت از شما بسیار خوب است. اما اگر شما و شریک زندگیتان بر سر همه چیز با هم کلنجار بروید، آن محیط صلح آمیز خیالی هرگز به وجود نمی آید.
بسیاری از اوقات بحث های این چنینی را می توان با اشتیاق اشتباه گرفت و تا حدی بحث کردن نشانه این است که شما متعهد به حل اختلافات در روابط خود هستید. اما مشاجرات طولانی، داغ و دائمی که هرگز خود به خود حل نمی شوند، نشانه یک رابطه سالم یا شاد نیستند و در نهایت منجر به طلاق عاطفی یا عملی می شود. از همه بدتر این که دائماً در نبرد با فردی که قرار است ستون و شریک زندگی شما باشد در طول زندگی می تواند شما را از نظر روحی فرسوده کند و شما را از سرمایه گذاری در رابطه خود باز دارد.
6. عدم صداقت، از نشانه های طلاق عاطفی
برخی افراد دروغگوی اجباری هستند و گاهی اوقات ما با شخصی ازدواج می کنیم که فکر می کند بد نیست همیشه دروغ سفید کوچک بگویم. در حالی که میزان عدم صداقت می تواند بر اساس رابطه و حتی شریک زندگی متفاوت باشد و برخی از نشانه های گویا وجود دارد. اگر نمی توانید به شریک خود اعتماد کنید که صورت حساب ها را به موقع بپردازد و پول را در جای دیگری خرج نکند، یا اگر می دانید که شریک زندگی شما قول هایی می دهد که هرگز به آنها عمل نخواهد کرد، در نتیجه شما در اعتماد خود مشکل اساسی دارید.
چیزی که از نظر احساسی بر شما تأثیر می گذارد. اینجا نه تنها بی اعتمادی بازی می کند، بلکه تظاهر کاذب است که به امید کاذب منجر می شود که شاید شریک زندگی شما این بار تغییر کند و ناامیدی اجتناب ناپذیری که از هر 10 بار 9 بار اتفاق می افتد و شما را در نهایت خالی از احساس می کند و در خانواده شما طلاق عاطفی شکل می گیرد.
7. حسادت و احساس ناامنی باعث غریبه شدن زن و شوهر می شود
اگر شریک زندگی شما دائماً از شما می پرسد که چرا با او هستید یا از طنز تحقیرآمیز به عنوان راهی برای زیر سوال بردن تعهد خود به رابطه خود استفاده می کند (به عنوان مثال چرا با من ازدواج کردید؟ من خیلی وحشتناک هستم.) ،ممکن است علائم حسادت را در طول جاده مشاهده کنید. این حسادت ممکن است فقط مربوط به زمان گذراندن با دوستان یا همکاران شما نباشد؛ این حتی می تواند به توجه شما به اعضای خانواده، حیوانات خانگی یا سرگرمی های شما نیز کشیده شود.
فرد ناامن و حسود وقت و توجه شما را می خواهد و هر چیزی، نه فقط شخص دیگری که این توجه را از بین ببرد، می تواند او را ناراحت و حسود کند. مگر اینکه بخواهید رابطه شما فقط در مورد شریک زندگی شما باشد و هر لحظه از روز را برای اطمینان دادن به او صرف کنید، این رابطه ممکن است ارزش حفظ نداشته باشد و می تواند کاملاً تشدید کننده باشد و در نهایت منجر به طلاق عاطفی شود.
8. از دست دادن خود در رابطه به مرور زمان باعث دلسردی می شود
شریک زندگی شما عاشق قورمه سبزی است، بنابراین شما آن را در جمعه ها می خورید. اما پس از مدتی می بینید که نمی توانید غذای مورد علاقه خود را به خاطر بیاورید. شما برای حمایت از پرسپولیس قرمز می پوشید حتی اگر تیم مورد علاقه شما استقلال باشد. شریک زندگی شما به شما نیاز دارد تا در سراسر کشور حرکت کنید و شغل خود، خانواده و دوستان خود را رها کنید تا رویای او را دنبال کنید و شما آن را بدون هیچ سوالی انجام می دهید.
اما اکنون متوجه شده اید که دیگر نمی دانید چه کسی هستید و زندگی شما ناگهان به حمایت از شریک زندگی شما تبدیل شده است و نه مشارکت. متاسفانه شما خیلی زود دچار طلاق عاطفی می شوید و شاید برای همیشه تظاهر کنید یا کاملا اتفاقی آدم قبلی را از بین ببرید و به فردی بی اهمیت تبدیل شوید.
9. تبدیل شدن زندگی به یک روتین باعث طلاق عاطفی می شود
شما یک روز هشت ساعته طولانی داشتید و بچه ها را به تازگی از باشگاه برداشته اید. شما از قبل خسته شده اید، اما وقتی به خانه می آیید، می دانید که روز شما تمام نشده است. شریک شما در مورد شام می پرسد اما هیچ تلاشی برای پختن نکرده است، حتی اگر قبل از شما به خانه رسیده باشد. شریک شما از اتو نشدن لباس های شسته شده یا تمیز نبودن آشپزخانه شکایت می کند اما برای کمک به شما تکان نمی خورد.
آنها می خواهند انرژی خود را در محل کار خالی کنند و مکالمه را در انحصار خود قرار می دهند، بنابراین فقط در مورد شغل خود آرام و با حوصله هستند، و شما را با بارهای احساسی اضافی و ناامیدی احساسات خود رها می کند. این دیگر یک رابطه نیست. شما آشپز ، خدمتکار ، پرستار بچه و درمانگر هستید که باید در خارج از خانه نیز کار کنید تا بتوانید منابع مالی خود را سرپا نگه دارید. گاهی اوقات تنها بودن در چنین شرایطی خسته کننده نیست زیرا در حال حاضر تمام کارها را نیز انجام می دهید. اصولا افراد در این شرایط طلاق عاطفی یا عملی را انتخاب می کنند تا حداقل از جنگ های اعصاب در امان باشند.
10. اگر می دانید که عشق و علاقه شما از بین رفته است و دیگر برنمی گردد، شما دارید به طلاق عاطفی می رسید
شما دیگر احساس عشق به شریک زندگی خود نمی کنید. فکر نمی کنید می توانید زوج باشید. برای احساس بهتر در مورد تصمیم دشوار خود درباره طلاق عاطفی اکنون و عملی کردن آن به طور قانونی و کلی، ممکن است با یک درمانگر یا روان شناس مشورت کنید تا ببینید آیا این ممکن است با افسردگی یا رویداد دیگری از زندگی مرتبط باشد.
اما اگر عشق وجود نداشته باشد و بازنگردد، هیچ راهی برای نجات وجود ندارد و شما خواسته یا نا خواسته دچار طلاق عاطفی می شوید. عشق پایه و اساس ازدواج است و اگر از بین رفت و مطمئن هستید که نمی توانید دوباره یاد بگیرید که شریک زندگی خود را دوست داشته باشید، باید یک تصمیم برای زندگی خود بگیرید؛ طلاق عاطفی یا عملی هردو پیامدهای مربوط به خود را دارند.
طلاق عاطفی یک تصمیم برای زوج هایی است که به هر دلیل نمی توانند از زیر یک سقف جدا شوند. ما نشان ها و دلیل های طلاق عاطفی را برای شما بازگو کردیم اما همیشه به خاطر داشته باشید که برای زندگی خود بجنگید؛ اگر احساس می کنی که دچار طلاق عاطفی شدید یا دیگر نمی توانید با کسی که روزی شریک احساسی شما بوده است زندگی کنید، با یک مشاور صحبت کنید.